نویسنده: دکتر کیانوش کیانی هفت لنگ
معاون اسناد ملی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران



 

سر تخت شاهان پیچید سه کار
نخستیت ز «بیدادگر شهریار»
دوم آنکه با «گنج» خویشی کند
به «دینار» کوشد که بیشی کند
سوم آنکه «بی مایه» را برکند
زمرد هنرمند، برتر نهد
هدف از نگارش این مقاله، تبیین سه عامل فوق ، درباره سقوط حکومت پهلوی نیست؛ هر چند هر سه عامل در این امر به طور جدی مؤثر بوده اند. بلکه هدف ان است که، در ارتباط با عشایر، به علت ظلم آشکار و بی حد و حصر و آگاهانه حکومت پهلوی، «بیدادگر شهریار» را بر اساس مدارک و اسناد موجود مورد توجه و بررسی و داوری قرار دهیم.
همانگونه که می دانیم، در یک تقسیم بندی کلان، سکنه ایران به سه جامعه شهری، روستایی و عشایری تقسیم می شوند. چوامع سه گانه مذکور، هر کدام دارای شیوه زندگی و آداب و رسوم و ویژگی های مخصوص به خود می باشند.(1)
جامعه عشایری، دارای سابقه طولانی در تاریخ و فرهنگ ایران است، تا جایی که می توان مدعی شد که اکثر حکومتهای ایران یا خود ریشه و منشاء عشایری داشته اند و یا به کمک عشایر بر سر کار آمده و حکومت خود را تداوم بخشیده اند و یا مدعی و رقیب آن بوده اند.(2)
مروری بر سلسله های حکومت گر در طول تاریخ ایران، این ادعا را اثبات می کند. جدول شماره (1) فهرست بنیانگذارانی را شناسایی می کند که در این مرز و بوم فرمانروایی نموده و گاه نیز توانستند تمدن سازی کنند و همه از قبایل برخاسته اند.(3)
جدول (1)- سلسله های فرمانروایی در ایران

سلسله و تاریخ

سر سلسله

قوم یا قبیله

ماد (708-505 ق. م)

دیااکو

ماد

هخامنشی (550-320 ق. م)

چیش پیش

پارس

طاهریان (206-259 هـ ق)

مصعب ابن رزیق

خزاعه

دیالمه آل زیار (316-433 هـ ق)

مرداویج

دیلم

دیالمه آل بویه (320-447 هـ ق)

علی، احمد، حسن

بویه

غور (543-612 هـ ق)

عزالدین حسین

غوریه

سلجوقیان (429-590 هـ ق)

سلجوق بن دقاق

ترکمانان

مغول (612-651 هـ ق)

چنگیز

مغول

ایلخانان (651-746 هـ ق)

هلاکو

مغول

اتیموریان (771-911 هـ ق)

تیمور

مغول

قره قریونلو (773-810 هـ ق)

قره یوسف قره احمد

ترکمن

آق قویونلو (872-920 هـ ق)

ابوالنصر حسین بیک

ترکمن

افشار (1148-1218 هـ ق)

نادر

افشار

زند (1163-1309 هـ ق)

کریم خان

لر

قاجار (1200-1343 هـ ق)

آغا محمد خان

قاجار


تنها حکومتی که طی هزاره های اخیر، نه تنها منشاء عشایری نداشتف بلکه به شدت در جهت ضدیت با آن حرکت می کرد، حکومت پهلوی بود. پزوهشگران علتهای متعددی برای این امر برشمرده اند. از جمله اینکه انگلیسی ها، با گماردن فردی غیر عشایری به عنوان شاه ایران، پیش بینی روزی را کرده بودند که وقتی او را از اسب قدرت به زیر کشیدند، وابستگی قومی و عشیره ای در کشور موجب دردسر نشود. حکومت پهلوی، تمام ایلات ایران را هم به دلایل سیاسی و هم به خاطر آن تصویری که قدرت مسلط از فرهنگ غربی و مفهوم «پیشرفت» داشت، مجوب به اسکان در ییلاق یا قشلاق کرد و ارتش را برای اجرای این طرح و ممانعت از کوچ عشایر، در ایل راهها مستقر نمود. هر چند، طرح اسکان اجباری عشایر در شهریور 1320 شکست خورد و در این تاریخ همه ایلات ایران، کوچ بزرگ و جمعی خود را از سر گرفتند و اکثر مرتعها و مراکز تجمع انسانی که طی سالهای اسکان اجباری در سرزمینهای ایلی ساخته بودند، متروک و به فراموشی سپرده شدند.(4)
با روی کار آمدن رضا خان، عشایر به عنوان رقیب پرقدرت و در عین حال مزاحم قدرتهای خارجی به ویژه انگلیسی ها که برای غارت نفت ایران به امنیت نیاز داشتند، هدف بی رحمانه ترین و ناجوانمردانه ترین کشتارها و توطئه ها قرار گرفتند. رضا خان دو سیاست «تخته قاپو» و «خلع سلاح» را علیه عشایر کشور انتخاب و همزمان اجرا کرد. وی قسی القلب ترین افسران ارتش خود را برای اجرای این دو سیاست انتخاب نمود.
داستان رفتارهای غیر انسانی و کشتارهای وحشاینه ارتش را خانی در برخورد با عشایر، بسیار تلخ و دردآور است. کافی است بدانیم که سپهبد امیر احمدی، لقب قصاب لرستان؛ سپهبد جام محمد خان، لقب قصاب ترکمن صحرا؛ و سپهبد شیبانی لقب قصاب بویراحمدی و تعداد دیگری از افسران ارشد نیز افتخار لقب قصابی در مناطق دیگر کشور را به دست آوردند! برخی از نویسندگان و پژوهشگران به رفتار خشن رضا خان در سرکوب عشایر اشاره نموده اند که ذیلا برخی از آنها را نقل می کنیم:
استفانین کرونی می نویسد: رضا خان که گویی ارتش خود را صرفاً برای جنگ با عشایر تشکیل داده است، از افراد خود می خواست تا یک سرباز قرن نوزدهمی منفعل و فاقد تحرک نبوده و بلکه سربازی وفادار، فعال و آماده برای شرکت در جنگهای دائمی علیه دشمنان عشایری قدرتمند باشند.(5)
به گزارش مهدیقلی هدایت، در بهار 1301 خلع سلاح ایلات آغاز شد . مقدم، دفع اسمعیل آقا شکام است. نظامیان مصمم شدند، چهریق را از تصرف اسمعیل آقا درآوردند.خودش به خاک ترکیه فرار کرد. 20 اسد 1301.(6)
عملیات مربوط به خلع سلاح لرها در سال 1302 شمسی شروع شد و به رغم موفقیتهای متعدد ارتش، در سال 1303 شمسی مذاکرات مربوط به رؤسای قبایل که به نظر می رسید حاضر به تن در دادن به شرایط جدید باشند، به خوبی جریان داشت. تعداد مشخصی اسلحه تحویل شد و استقرار قدرت ارتش به نحو مساعدی پیش می رفت.
مغ ذلک امیر احمدی که فمراندهی لشکر غرب و از جمله جبهه لرستان را برعهده داشت، دستو قتل تعدادی از سران لر که خودشان را به عنوان گروگان تسلیم وی کرده بودندف صادر کرد. امیر احمدی قول داده بود که آنان را عفو کند و لذا پشت یک قرآن را مهر کرده بود. این قتلهای خیانت آمیز فوراً آتش جنگ دیگری را برافروخت.(7)
عملیات ارتش نوین ایران، از همان لحظه ایجاد آن، عمدتاً علیه عشایر بود. عملیات عمده این دوران عبارتند از:
1. سال 1301: عملیات علیه سمیتقو در آذربایجان، عملیات علیه شاهسون ها در منطقه اردبیل.
2. سال 1302: عملیات علیه شاهسون ها در آذربایجان، عملیات لرستان.
3. سال 1303: عملیات در حد حد بلوچستان، در لرستان و علیه شیخ خزعلی و علیه ترکمن ها.
4. سال 1304: عملیات علیه عرب های ساکن خوزستان، علیه ترکمن ها و در لرستان، علیه والی پشتکوه.
5. سال 1305: عملیات در لرستان و کردستان.(8)
لرها حمله شدیدی را علیه یک پادگان در خرم آباد تدارک دیدند که منجر به شکست و تلفات شدید و محاصره پادگان خرم آباد شد. اقدام ناجوامردانه امیر احمدی خسارات مالی و جانی بسیار زیادی وارد کرد.
شورش جدید در لرستان بدون شکف به علت خشم و انزجاری بود که در اثر اعدام روسای قبایل به مردم آنجا دست داد.م در واقع لرها خودشان طی نامه ای به مجلس اعلام کردند که آنان ایرانیانی وفدار هستند، ولی بر اثر اقدامات فمراندهی لشکر غرب مجبور به جنگ شده اند. این عقیده به نحو گسترده ای حتی در دوران خود ارتش نیز رواج داشت که امیر احمدی شخصاً و مستقیماً مسئول این شورش است.
در یک تحلیل ساده گفته اند: انگیزه امیر احمدی در ارتکاب این قتلها صرفاً حرص و آزمندی شخص وی بوده است. [زیرا] سران لرها، افراد یمتمول بودند و وی امیدوار بود که به بخشی از ثروت آنان دست یابد، کاری که با رؤسای قبال دیگر نیز کرده بود. وی در واقع افسری قسی القلب، بیرحم و بی صفت بود.(9) و به همین دلیل به قصاب لرستان مشهور شد. اما اگر این حرکات بر روی انگیزه های شخصی استوار بود چرا دیگر افسران نیز دست به چنین کارهایی زده اند؟ برای مثال سرگرد رضا قلی خان فرمانده نظامی دزفول، ابراز عقیده کرد که سران لر و عرب باید به هر طریق ممکن که اقتضا کند، حتی با زدن خنجر از پشت هم که باشد، دستگیر و اعدام شوند و امور خوزستان و لرستان باید بر پایه سرکوب تمام رهبران قبایل و نابودی همه مقامات محلی نظم و نسق یابد.(10)
هر چند لرها در سال 1304 شروع به تسلیم سلاحهای خود کردند و تعداد زیادتری از افراد هم با در دست داشتن امان نامه برای بحث در خصوص آینده خود به مقر نیروهای ارتشی می آمدند اما بار دیگر در مهر ماه 1304 فرمانده نظامی مرتکب عملی ریاکارانه نظیر نیرنگ امیر احمدی شد و عده ای از سران قبایل بر را که تعدادشان کمتر از 20 نفر نبود و در واقع تقریباً همه آنها از سران قبایل مهم به شمار می آمدند و امان نامه داشتند، در خرم آباد دستگیر و اعدام کرد. فرمانده مزبور علت این اقدام خود را چنین توجیه می کرد که افراد قبایل بدون داشتن رهبری، قادر به جمع شدن به دور یکدیگر و ایجاد یک نهضت مخالف علیه دوبت نیستند. این توجیه به روشنی نشان می دهد که اتخاذ روشهای مزبور را نباید صرفاً ناشی از بی رحمی فرماندهانی دانست که خودسرانه عمل می کردند بلکه ثمره ی دیدگاههایی بود که در میان نظامیان ارشد بسیار رایج بود و موافقت رسمی بالاترین سطوح ارتش و حکومت را هم داشت. طبیعتاً قتل رؤسای قبایل، خصومتهایی دیرینه لرها را تجدید کرد و در ظرف یک ماه، منطقه جنوب لرستان دوباره صحنه ناآرامی شد.(11)
قتل عام و غارت تقریباً به صورت بخشی از جنگ با عشایر درآمده بود. واقعیت این است که موجود نبودن موقعیت برای غارت، غالباً منجر به نارضایتی در میان نیروهای ارتشی می گردید و انگیزه ای برای جنگهای بعدی ایجاد نمی کرد. برای مثال، عملیات علیه ترکمن ها در سال 1304، معمولا همراه با ددمنشی عمدی و غیر عمدی چشمگیری بود. گزارش رسید که وقتی سرتیپ جان محمد خان دولو، با نیروی عظیمی مشغول پیشروی در دشت ترکمن بود، مرتکب شنیع ترین خشونتها شد. در هر دهکده ای تعدادی از مردم به دار آویخته شدند و اموالشان به غارت رفت. به زنان هتک حرمت شد و جواهراتشان را به سرقت بردند.(12)
هر یک از افسران و افراد نیروی مذکور با دستی پر که حاصل غارت قبایل ترکمن بود، بازگشته بودند و سر تیپ دولو که گفته می شد، بسیاری از افراد را شخصاً به گلوله بسته است، از این رهگذر ثروت زیادی انباشته بود.
رفتار افراد تحت امر دولو با ترکمن ها که مقاومت کمی در برابر نیروهای اعزامی داشتند، بسیار خشونت آمیز بوده است. این رفتارهای وحشیانه به دلایل عمیق تری می بایست صورت می گرفت نه فقط غارت عشایر یا برای ایجاد توسعه و پیشرفت. در مرداد 1303 فریزر، خاطر نشان ساخت از تمام منابع گزارش می رسید که در سرتاسر کشور تقریباً با تنفر از رضاشاه یاد می کردند. وانگهی، همان طور که مردم عادی به رضا خان اعتمادی نداشتند، وی نیز بی نهایت به مردم بی اعتماد بود و ادعا می کرد که روحیه همکاری را فقط می توان در میان ارتشیان جستجو کرد.
حملات گسترده و بی مهابای آرتش به عشایر، این نحیب ترین اقشار جامعه، اثر فراوانی بر افکار عمومی گذاشت و بر عدم محبوبیت رضا شاه و بعدها محمد رضا افزود و حتی به عنصری از وحشت بدل شد.(13) ایوانف در این باره می نویسد:

عشایر علیه سیاست خشن دولت در مورد خلع سلاح و اسکان اجباری که باعث مرگ و میر بسیاری از دامهای آنان می شد، دست به قیام می زدند. دام و احشام برای ایلات و عشایر بزرکترین و مهم ترین منبع درآمد است و روی این اصل از میان رفتن احشام برای آنها بسیار گران تمام شد و آنها را وادار به قیام علیه نیروهای دولتی نمود. بسیاری از سران عشایر که مخلف سیاست مزبور بودند به وسیله دولت دستگیر شدند. عده ای از آنان را تیرباران و جمعی دیگر را زندانی کردند و عده ای را به عنوان گروگان نگاه می داشتند. در نواحی ییلاق و قشلاق عشایر، حکومت نظامی اعلام شد و مأموران دولتی با زور و قلدری در آن نواحی حکومت می کردند و به اذیت و آزار عشایر می پرداختند.

اجرای چنین سیاستی باعث مخالفت ایلات و عشایر نسبت به رضا شاه گردید و از سال 1925 میلادی تا اوایل دهه سوم، پی در پی قیامهای عشایر به وقوع می پیوست. در این قیامها هم افراد ساده ایلات و عشایر و هم خان ها شرکت داشتند.
سران ایلات و عشایر از آن جهت در قیامها شرکت می کردند که از زور و قلدری و استبداد مأموران فرمانداری نظامی نمایندگان شاه به ستوه آمده بودند. هر چند نباید از نظر دور داشت که سران ایلات و عشایر از عقب ماندگی افراد عشایر استفاده می کردند و سعی داشتند تا زا مبارزه عشایر علیه دولت به نفع خود استفاده نمایند.
در سالهای 1924 میلادی قیام ترکمن ها و کردها در نواحی شرقی سواحل دریار خزر شروع شد. در سالهای 1925 تا 1928 قیام بلوچ ها در بلوچستان، به طور لاینقطع ادامه یافت. در سالهای 1937 عشایر جنوب ایران یعنی عشایر دشستان و تنگستان که در سواحل خلیج فارس مسکن داشتند، دست به قیام مسلحانه زدند. سپس عشایر ممسنی و بویراحمدی نی زعلیه رضا شاه طغیان کردند. از بهار 1929 قیام عشایر جنوب، سراسر جنوب ایران را فرا گرفت. در میان بختیاری ها نی زنارضایتی و هیجان دیده می شد. فجایعی که به وسیله بعضی از مأموران نظامی در مورد کوچ نشینان زحمت کش صورت گرفت، به حدی است که می توان ده ها جلد کتاب قطور درباره آن نوشت. به طور کلی سرکوب عشایر توأم با زور و فریب و ستم بود و مأموران ددولتی مرتکب انواع و اقسام اعمال ناشایست می گردیدند.(14)
آن لمبتون، سیاست رضا شاه را در قبال ایلات و عشایر کوچ نشین و اسکان انها چنین بیان می کند:

از کوچ و مهاجرت سالانه ایلات در فصل زمستان به چراگاههای تابستان جلوگیری به عمل آمد. برای اسکان ایلات همیشه مکانها و مناطق مناسب انتخاب نمی شد، بهداشت و آموزش آنها تأمین نمی شد و تسهیلات کافی از طریق آموزش کشاورزی و تهیه ابزار و آلات کشاورزی در اختیار ایلات قرار نمی گرفت.

وی معتقد است:

سیاست ایل زدایی رضا شاه که اصلاً خوب درک نشد و به نحو نامطلوبی به اجرا درآمد، منجر به وارد آمدن زیانهای سنگین به احشام و چوپانان و در نتیجه تقلیل تعداد آنها و فقر ایلات شد.(15)

به هر حال دولت مرکزی از طریق ارتش نوین، اسکان عشایر را در بخشهای مختلف ایران آغاز کرد تا گروههای ایلی را تحت کنترل درآورد. مجلس شورای ملی در سال 1310 لایحه ای را برای اسکان ایلات کوچ نشین در بلوچستان، کردستان، خوزستان، لرستان، اذربایجان و دیگر بخشهای ایران تصویب کرد. این سیاست علی رغم مخالفت شدید نمایندگانی چون آیت الله مدرس به اجرا درآمد.(16)
کناره گیری رضا شاه از قدرت در سال 1320 به رؤسای تبعیدی ایلات امکان داد تا به خانه های خود بازگردند و بنای قدرت خود را مجدداً سازماندهی کنند. ایلاتی که در دوره رضاشاه خلع سلاح شده بودند؛ دوباره مسلح شدند و مناطق ایلی را در کنترل خود گرفتند. با از هم پاشیدن بنیاد ارتش در جریان اشغال کشور، ایلات دوباره فرصت مسلح شدند پیدا کردند. فرزندان و نزدیکان رؤسای تبعیدی یا اعدام شده ایلات نیز مدعی رهبر یایلات خود شدند.(17)
از سال 1320 تا 1328، دوره جدیدی از کشمکش میان دولت مرکزی و گروههای مسلح ایلی در مناطق مختلف ایران آغاز شد، این کشمکشها در کردستانف فارس و بویراحمد رخ داد(18) که چندان به طور نینجامید. کمی پس از عقب نشینی نیروهیا متفقین از ایران، سیاستهای تمرکزگرایانه محمد رضا پهلوی به اجر درآمد. نیورهیا ایلی بار دیگر خلع سلاح شدند و کوچ نشینی جای خود را به یک جانشینی داد. ریچارد تاپر، سیاستهای شاه جدید را چنین توصیف می کند:
طی سالهای دهه 1950 و 1960، و پس از سقوط مصدق، محمد رضا، سیاستهای پدر خود را در قبال ایلات با احتیاط بیشتر از سر گرفت. رؤسای ایلات تبعید شدند، احکام ریاست لغو شد، با اجرای طرحهای آبیاری در زمینهای ایلی، کوچ نشینها تشویق به یک جانشینی شدند و اصلاحات ارضی سالهای دهه 1960 در نابود کردن قدرت اقتصادی رؤسای ایلات، برخی موفقیتها به دست آورد. مقاومتهایی نظیر قیام ایلات قشقایی و بویراحمد در فارس در سال 1963 بی رحمانه سرکوب شد. اصوۀآً وجود «ایلات» و حتی «کوچ نشینی ها» به طور رسمی انکار شد.(19)
البته سرکوب سبعانه عشایر را نباید به حساب قدرتمندی ارتش گذاشت. بی کفایتی ارتش در مقابله با قیامهای عشایر فارس در سال 1308، قویاً از وجود مشکلات مزبور حکایت می کند. به طوری که از گزارشهای فوق درباره موارد متعدد آرام کردن عشایر بر می آید، رضا شاه نیز همچون سایر فرمانروایان سنتی ایران، همواره از نفاق و دودستگیهای داخلی عشایر بهره برداری می کرد و با به جا هم انداختن آنان، ایجاد نفاق میان خاندانهای عشایری و قرار دادن خان ها رو در روی یکدیگر، تهدیاات نظامی و نیرنگ و فریب آشکار، توانست کنترل دولت مرکزی را بر مناطق مزبور اعلام کند. هنگامی همه که اجرای روشهای مزبور کار ساز نیفتاد و ارتش ناگزیر شد به جنگ واقعی علیه عشایر در سالهای 1299 تا 1305 دست ببازدف کارنامه ارتش ناامید کننده بود.
این وضعیت در نیمه دوم دهه 1300، نیز ادامه داشت. در سال 1308، شورشهای همزمان اتحادیه های عشایری فارس که به بخشهایی از منطقه بختیاری نیز سترش یافت، چالشی بزرگ را در برابر بقای قدرت رژیم عرضه کرد. بالاخره این شورشها نیز به نحوی خاموش شد. البته همانگونه که بیان شد، نه از طریق زور و قدرت نظامی، بلکه به لحاظ وجود تفرقه و نفاق همیشگی میان قبایل، و بازی سیاسی مقامات تهران و بالاخره و مهم تر از همه، کمبود تفنگ و به خصوص مهمات در عشایر رو به خاموشی نهاد. اگر چه ارتش اعتبار کامل سرکول عشایر را تماماً به حساب قدرت خود می گذاشت ولی به نظر می رسد که نقش ارتش در نتیجه نهایی جنگ، در واقع ناچیز بوده یا اینکه اصلاً نقشی نداشت.
آغاز شورش در جنوب ایران در سال 1308، آخرین چالش جدی قبیله ای بود که در برابر رضا خان به وجود آمد. اگر چه در خلال سالهای دهه 1300، ارتش دائماً درگیر زد و خوردهای کوچک با قبایل بود، ولی با فرارسیدن سالهای دهه 1310 دولت به اهداف خود در رابطه با آرام کردن قبایل و اسکان آنان نایل آمد و عملیات واقعی نظامی کمتر شد و از لحاظ دامنه نیز محدودتر گردید.(20)
هر چند در این مدت، قتل و غارتها، ضربات سهمگینی بر پیکر عشایر فرود آورد و فشار طاقت فرسایی را بر آنان وارد ساخت، اما چون کوچ و اسلحه در زندگی عشایر منطق اجتماعی و اقتصادی نیرومندی داشت، این طرح با مقاومت روبرو شد و علی رغم تحمل سختیهای فراوان، عشایر همچنان به زندگی خود ادامه دادند.(21) تا جایی که در اولین فرصت اتاقها و خانه های یرا که دولت برای آنان ساخته بود، ویران کردند و به زیر سیاه چادرها رفته و سلاحها را از دل خاک درآورده و روغن کاری کردند و با خصم به نبرد جانانه ای پرداختند. جالب است بدانیم که در سال 1382، 1300000 تن عشایر کوچنده داریم که حدود 20 درصد گوشت قرمز کشور را تأمین می کنند.

خلاصه و نتیجه گیری

حکومت پهلوی (رضا شاه و پسرش)- که در جهت اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی استعمار می خواستند، قدرت سیاسی متمرکز و بلامنازعی به وجود آورند، کمر به نابودی عشایر بسته بودند؛- از هیچ جنایتی برای رسیدن به اهداف خود فروگذار نکردند.
آنها با استفاده از جنگ افزارهای پیشرفته ارتش به ویژه، توپخانه و هواپیما و عدم برخوردرای عشایر از این سلاحها و با استفاده زا انواع نیرنگها و حیله های ناجوانمردانه و سوء استفاده از احساسات پاک مذهبی آنان، امکان مقاومت نظامی و حفظ جایگاهپیشین در هرم سیاسی کشور را از ایلات سلب کردند.
با کشیدن راههایی که نیورهای ارتشی می توانستند از طریق آنها همراه توپخانه خود را سریعاً به قلب دژهای کوهستانی عشایر برسانند، آنها را به اطاعت واداشت. در مناطق عشایری کشور، داستانهای هولناکی از شیوه های خلع سلاخ و تخته قاپوی عشایر، توسط افسران ارتش آن روزگار نقل می شود از جمله انکه آنها خود را با سربریدن لرها و کردها، سرگرم می کردند.
در واکنش به این اقدامات بود که در اوت 1941 [شهریور 1320] هنگامی که خان ها به میان عشایر خود بازگشتند، انتقام دهشتناکی از نیروهای دولتی گرفتند.(22) زندگی کوچ نشینان پس از کودتای 1332 به تدریج به نحو بی سابقه دگرگون شذد. این دگرگونی بیش از هر چیز زائیده دخالت امپریالیسم غرب و گسترش سرمایه گذاری از جانب سرمایه دارن ایرانی و خارجی در ایران است. امپریالیسم غرب به سرکردگی آمرکیا پس از رگرداندن محمد رضا، راه را برای فعالیت شرکتهای خارجی در ایران باز کرد، به طور یکه در مدت کوتاهی تعداد اینگونه شرکتها به نحو چشمگیری رو به افزایش گذاشت. گسترش و نفوذ سرمایه داری همگام با سیاستهای نادرست در حالی که قشر سرمایه دار را ثروتمند کرد، کوچ نشینان را به فقر و مذلت می کشاند. برای مثال در حالی که قیمت کالاهای صنعتی هر سال در حال افزایش بود، قیمت فرآورده های دامی و کشاورزی ثابت نگه داشته می شد. همچنین از آنجایی که کوچ نشینان و کشاورزان کوچکترین نفوذی در دولت نداشتند، طبعاً نمی توانستند در امر قیمت گذاری دخالت کنند. در نتیجه آنها قربانی منافع شاهزادگان، درباریان و سرمایه داران موجود گشتند. شاه و دار و دسته اش که با سرمایه داران خارجی زد و بند داشتند، عشایر را به فقر کشانده و آنها ناچار راهی شهرها شدند و به صورت کارگر روزمزد به خدمت بساز و بفروشها و سرمایه داران درآمدند.(23)
از نظر سیاست داخلی، فاصله سالهای 57-1320 را با توجه به رابطه حکومت محمد رضا با عشایر می توان به سه مقطع زیر تقسیم کرد:
1. مقطع 24-1320، دوره جنگ دوم جهانی، عدم تسلط دولت بر عشایر و واکنشهای عشایر به خفقان 20 ساله.
2. مقطع 41-1325، دوره تلاش روز افزون دولت در جهت سرکوبی عشایر و تسلط بر ان.
3. مقطه 57-1342، دوره تکمیل تسلط قدرت بر عشایر و تلاش برای استحاله آن در فرایند توسعه وابسته.(24)
انقلاب اسلامی برای اولین بار تفاوت «خوانین» و «توده ایل» را به درستی تشخیص داد و ضمن طرد بسیاری از رؤسای زورگوی ایلات که در دوره مبارزه عشایر با حکومت پهلوی با قربانی کردن ایل خود امتیازات بسیار گرفته بودند، و اعتبار خود را در مناطق ایلی و در مخافل انقلابی از دست داده بودند، توجه خود را به عشایر سلحشور و با ایمان و پاکدل معطوف کرد. امام خمینی (ره) رهبر فقید انقلاب اسلامی آنان را «ذخایر انقلاب» نامید. عشایر نیز در تمامی مراحل پیروزی انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و سازندگی کشور، همراهی و همگامی مؤثری با دیگر اقشار کشور داشتند.
عداوت و «بیدادگری» و دشمنی بیش از نیم قرن «شهریاران» پهلوی با عشایر و متقابلاً عشایر با حکومت پهلوی، با فروپاشی آن رژیم به نقطه پایان رسید. عدوات و کینه ای که به دلیل جابجاییها و تبعیدهای بی دلیل و زورگوییهای فراوان و کشت کشتارهای غیر انسانی هرگز به اشتی تبدیل نشد. زیرا به قول حکیم توس:
پدر کشتی و تخم کین کاشتی
پدر کشته را کی بود آشتی

اسناد ضمیمه

1. سواد مراسله سفارت ایران در لندن

وزارت امور خارجه 3635- 8/6/14 [130]
سواد مراسله سفارت ایران در لندن مورخه 308/5/23- ع 248
روز یکشنبه 13 ماه مرداد 308 وارد لندن شده در سفارت قرار گرفتم و اگر چه اغلب رجال دولت و در آن میان وزیر امور خارجه و رئیس الوزراء و حتی رئیس شعبه شرق وزارت امور خارجه در لندن نیستند و اغلب به ییلاق و مرخصی رفته اند برحسب معمول فردای روز ورود خودم مراسله بعنوان وزیر امور خارجه انگلیس نوشته و ورود خود را اطلاع دادم و پس از وصول جواب مسعر بر دریافت مراسله توسط تلفون از وزارت ترتیب پذیرفتن این جانب در وزارت خارجه استعلام شد و معلوم گردید که سر رونالد لیندری معاون دائمی یا (مدیر کل) وزارت خارجه خواهد پذیرفت و لهذا پس از تعیین وقت روی پنج شنبه 17 مرداد به وزارت خارجه و لیندری را ملاقاتت کردم قریب نیم ساعت مذاکره شد. در باب شرفیابی حضور پادشاه گفتند چون بواسطه ناخوشی از کارها مخلوع است ولیعهد خواهد پذیرفت و فرار آن خواهند داد. راجع به اوضاع سیاسی ایران قدری صحبت به میان آمد و مشارالیه از اغتشاشات اخیر صحبت کرد و می خواست نشان بدهد که این اوضاع لازم و ملزوم و طبیعی تجدد و تغییرات اساسی است که در ایران شروع شده و مخصوصاً تغییر رژیم سیاسی و اداری ایلات که هزارات سال طور دیگر عادت گرفته اند و قصد تجرای (مرکزیت) یعنی اداره شدن از مرکز و از طرف حکومت مرکزی می باشد و نباید خیال انگشت تحریک دیگر را رد آن کرد. این جانب گفتم ابتدا این ظهورات چنانکه گفتید ارتباطی با حالت تغییر و انتقال از قدیم به جدید دارد و اگر در این باب سوء ظنی در اذهان عامه بوده و خارط اولیای دولت را نیز بواسله تواتر اخبار از این قبیل و شایعات نگراین بخش مشوب و مشوش می داشت بهتر دانسته اند صاف و فاش بگویند و البته ممکن است در این قبیل امور دو نوع عقیده و سلیقه موجود باشد یکی سکوت و کتمان از تمام شایعات تاا وقتیکه دلائل و مدارک و اسناد مثبته قطیعه در دست باشد ولو آنکه باطناً خطر مشوب و بدگمان شده باشد و دیگری آنکه در عالم صداقت و یگانگی و صمیمت این نوع مسموعات را که اسیاب شائبه ذهنی تواند باشد ذکر نموده و طرف را از وجود این شایعات مسبوق دارند و گمان می کنم اولیای دولت علیه با عوالم صداقت که در میانه بوده به وزیر مختار انگلیس بی پرده همه چیز را ذکر کرده اند تا در رفع موجبات حصول سوء تفاهم و سوء ظن از طرفین سعی شود. لبندری گفت این اتهامات که بر ما زده اند خیلی بما برخورده و دلگیر هستیم ولی چنانکه گفتید البته مذاکراه با سر ربرت کلایر در عالم صمیمیت عینی نداشته است و ما حاضریم این تکدر را ف راموش کنیم. این جانب آنچه ممکن بود در تسکین خاطر حضرات گفتم و گفتم اصلاً هم تصو این فقره که دولت انگلیس با آن همه مساعی که در استحکام و قدرت دولت ایران دارد در ضعیف ساختن قدرت دولت و تقویت ایلات و غیره اقدام کند خیلی مشکل بود و نیز گفتن حاجت بذکر نیست که این جانب آنچه ممکن است در حسن روابط دولتین و کمک در تصفیه مسائل بین دولتین اهتمام خواهم کرد از این بابت خیلی اظهار خوشوقتی نموده و وعده داد همه نوع مساعدت در این زمینه بنماید. وزیر امور خارجه اواخر ماه اول به لندن بر می گردد و باز زود به ژنو میرو تقاضا کردم در اولین موقع امکان وزیر خارجه و نیز رئیس الوزارء را ملاقت کنم گفتند در دعوت آنها در این باب اظهار خواهند نمود.
در خاتمه لازم می دانم عرض کنم که پیش رفتهای اخیر قوای قهری و تدبیری دولت در فارس و بختیاری بیش از هر اقدام دیپلوسامی [دیپلماسی] باستحکام کار ایران و ابهت دولت در خارجه کمک کرده است و باید در این زمینه بیشتر کار کرد و با بیم و امید و جلب قلوب و عدالت و تزئید قوای قهریه نفوذ مادی و معنوی دولت در اکناف مملکتی و طبقات مختلفه ملت را بجایی رسانید که رخنه نتوانند بیابند. زیاده عرض ندارد. (حسن تقی زاده)

2. عشایر جنگجو

عشایر جنگجو
موضوع ایلات از مسائل غامصه امروزه است شاید سهل ترین طریق برای معرفی ایلات ایران این باشد که این مملکت را تشبیه به یک دایره وسیعی بنماییم که اطراف آن را ایلات مسلح و چادرنشینهای مختلفی فرا گرفته باشند- عده این ایلات تقریباً یک ثلث کلیه جمعیت ایران و در حدود سه میلیون است و زبان آنها مختلف و اکثر آنها ایرانی نیستند ولی طرز زندگانی آنها عموماً یکی است در چادرهای سیاه که از پشم احشام خود بافته اند زندگانی نموده و اعاشه آنها زا نگاهداشتن اغنام و احشام است- همه ساله در فصل بهار بطرف کوه ها و اراضی مرتفعه شمالی مهاجرت و در پاییز مراجعت می نمایند در بعضی نقاط که به شهرها و دهکده ها تصادف می نمایند قالی و محصولات طبیعی خودشان را با قند و چای و سایر لوازم محتاج الیه معاوضه می نمایند از حیث خلقت طبیعی امم خیلی شجاع و متهور می باشند.
حکومت مرکزی همیشه در نظر داشته است که پرگرام... د داخل ایلات بموقع اجرا گذارد- مختصری از پراگرام دولت بقرار زیل است: تعیین رؤساء ایلات توس طدولت و اختیار ندادن به آنها در انتخاب رئیس برای خود- دریافت مالیات بوسیله مأمورین مالیه- تلبس بلباس متحد الشکل و سرگذاردن کلاه پهلوی- خلع اسلحه.
در موقع ییلاق و قشلاق ایلات حکومت نظامی ناظر اعمال آنها بوده که در نتیجه انها را وادار به تخته قاپو شدند بنمایید- اکثر ایلات در مقابل این مقاصد و پیشنهادات دولت مقاومت و در اثر آن دولت مبادرت به عملیات نظامی در حدود ولایات خوزستاان- لرستان وبلوچستان نموده است- با توسل به اقتدار نظامی و دیپلماسی حکومت به انعقاد قراردادهایی موفق شده و رؤسای عمده ایلات را در طهران در تحت نظر نگاه داشته است- در لرستان یک راه نظام بوسیله کارگران ایلات ساخته شده است.
فعلاً چهارمین عملیات نظامی در جنوب ایران بر ضد قشقایی ها در جریان است- قوای نظامی ایران که عده آن بالغ بر 35 هزار نفر می باشد [یک یا چند سط در انتهای صفحه افتادگی دارد] باید در سرحدی که تقریباً 350 میل امتداد دارد مواظب رفتار و حرکات ایلات باشند خیلی ممکن [است] در هر موقعی یک واقعات جدید روی بدهد. ایلات معروف ایران بعقیده مطلعین متخصص تا اندازه نسبت به یالات سر حدی شمال غربی هندوستان کم استعدادتر هستند در قشون ایران عده نظامی کوهستانی کمتر است و باندازه لزوم نفرات مهندسی و اتومبیلهای زره پوش و طیاره ندارند خطوط ارتباطیه در حدود راه های اتومبیل رو بسیار ولی عبور بی نهایت مشکل است و در آن نقاط جاده که بوشد با چرخ عبور نموده نیست0 نظر به اینکه در صفحات محل توقف ایلات اردوی نظامی بقدر مکفی نیست ناچار از شهرها و نقاط بعیده دیگر با کامیون باید قشون برسانند.
طغیان قشقایی ها
در این موقع طغیان ایلات فارس باعث نگرانی عمده شده است. این طغیان در اواسط ماه آوریل در ایل بهارلو و قبیله از عرب که ایل خمسه نامیده می شود شروع و با سرعت تامی بابل قشقایی که اصلاً ترک و داری 130 هزار نفر افراد و مسلح می باشند سرایت نمود.
محل قشقایی به طور 200 میل از طرف خلیج فارس و شصت میل بطرف اصفهان وسعت دارد- مذاکرت از ماه آوریل تا اوایل ماه مه با آنها جریان یافت و ضمناً دولت به اندازه که ممکن بود بوسیله کامیون عده از طهران اعزام می نمود نطر به اینکه نتیجه از مذاکرات حاصل نشده در آخر ماه ماه شروع بجنگ شد- تاکتیک ایلات در جنگ این است که بطور وحشیانه مشغول حمله و بواسطه اسبهای کوهستانی که دارند غالباً پیشرفت می نمایند و به همین واسطه روابط تلگرافی را قطع و جاده را که بطرف شیراز از بین جبال عبور می نماید متصرف و مسدود می دارند. تا اواسط ژوئن قوای دولتی بواسطه مسدود نمودن خطوط ارتباطیه مجبور باتخاذ حالت دفاعیه بوده و ارتفاعات اطراف شهر شیراز را متصرف و در مقابل حملات ایل در راه های کوهستان مقاومت می نمودند حل بواسطه تجهیز قوا و ورود فوای امدادیهخ چنین تصور می شود که وضعیت تغییر کرده و قشون شروع به حمله نموده نموده و مقاوت ایلات تحلیل رفته باشد.

3. هیجان ایران: فعالیت عشایر

(دارالترجمه وزارت امور خارجه)
ترجمه تامیز منطبعه لندن مورخ 11 ژوئیه 1929
شماره: 3572- 1929
هیجان ایران
فعالیت عشایر
(از وقایع نگار مخصوص تامیز)
طهران 10 ژوئیه 1929
در این اواخر بواطه حدوث هیجان در میان بختیاریها قشون با اتومبیل به اصفهان اعزام گردیده است. از قرار اطلاع واصله مذاکرا با روسائ قشقایی و سایر روساییکه در شیراز هستند به طرز خوشی جریان دارد. معذلک اخبار واصله راجع بعشیره بهارلو مایه تشویش خاطر است. افراد این ایل در ناحیه فسا و داراب واقعه در جنوب شرقی شیراز ساکن و در میان عشایر خمسه عرب از همه بیشتر اهمیت دارند. اغتشاش آنها در ماه آوریل شروع گردیده و حالیه اهتمام دارند از تحت حکومت ایران خارج شوند.
بموجب اخباریکه به لندن واصل گردیده جعفر قلی سردار اسعد وزیر جنگ برای اسکات بختیاری اعزام شده در صورتیکه در موقع الحاق عشایر کهکیلویه و [... ممسنی] به قیام قشقایی در اوائل ژوئن خبر رسید که ایل مزبور حاضر شده است بر علیه آنها با دولت مساعدت نماید.

4. وزارت دربار پهلوی

وزارت دربار پهلوی
نمره کتاب: 1702/ اسم پاکنویس کننده: سید حسن/ تاریخ خروج: 7 تیر ماه 1309
پیتر جکسن عزیزم
در جواب مراسله 5 تیر جاری تحت نمره س 6 ب ضمیمه 413 که خبر شرارت عده از بویراحمدی در حدود کج پوکاک قبل از وصول مراسله شریفه رسیده بود.
اشرار مزبور برای جلب توجه بخود مبادرت باین عمل نموده و خواستند که قوای خود را مهم جلوه بدهند که شاید از شرائط خلع سلاح آنها تسهیلاتی حاصل شود در آن حال اوامر مقتضیه در سرکوبی آنها صادر شده است.
تیمور تاش

5. کمپانی نفت آنگلو- ایران

طهران 7 تیر 1309 شماره: س 6 (ب)
حضرت اشرف:
در تعقیب مراسله مورخ 36 ژوئن اینک خبر تلگرافی ذیل راجع به تجاوز به عملیات امتخانی ما در گچ پوکک رسیده که بعرض میر ساند.
تجاوز مزبور در شب چهارم تیر ماه رخ داده و عده که قریب سیصد نفر بوده اند به محل مزبور حمله کرده و دو نفر از ساکنین محل که جزو مستخدمین شرکت نبوده اند کشته و دو نفر دیگر را زخمی و یکی از اعضای دفتری ما که ایرانی بوده مختصراً زخمی برداشته است. کلیه عمارات مسکونی غارت شده و صدمه رسیده ولی تجاوزی به چاه و ماشنی آلات نشده است مأمورین و مستخدمین ما از گچ پوکک به گچ کر وقع اعزم شده و عملیات ما در گچ پو.کک برای مدت مختصری به تعویق خواهد افتاد تا تعمیرات لازمه شده و ترتیب لازم برای استحفاظ آن نقطه داده شود.
با مشورت رئیس سالخلی محل و فمرانده قوای خوزستان مقرر شده که پنجاه نفر مستحفظ محلی استخدام شوند و یمصد و پنجاخ مفر نظامی هم از ناصری یا اتومبیلهای شرکت اعزام شده اند. اولین قسمت نظامیان که 50 نفر بودند در تاریخ 5 تیر وارد گچ پوکک شده است و امنیت را برقرار کرده اند بطوریکه وضعیت آن ناحیه بحال عادی رسیده است.
بقرار راپورت واصله متجاوزین به باشت مراجعه کرده و با رسیدن بقیه نظامیان تصور نمی رود که تجاوز دیگری بشود.
با تجدید احترامات فائقه- ارادتمند
حضرت اشرف اعظم آقای تیمور تاش وزیر دربار پهلوی دامت شوکته

6. بویر احمدیها

طهران 10 تیر ماه 1309
نمره 3508 س 6 (ب)
حضرت اشرف گرامیم:
تشکرات خود را برای مراسله شریفه 1703 مورخه 7 تیر بعرض می رساند. در دو مراسله سابق خود غرض از راپورت دادن شرارت بویر احمدیها این بوده که اطمینان حاصل کنم که قضیه بعرض حضرت اشرف رسیده باشد.
دولت به فوریت و بطرز مرثری اقدام فرموده و باعث خوشوقتی است که اقدامات مقتضی برای مجازات آنها و جلوگیر از تکرار این وقایع که مانند سال قبل خساراتی به کمپانی وارد آورده خواهد شد. با تقدیم احتراماات فائقه- ارادتمند حضرت اشرف

7. حضور محترم حضرت اشرف آقای تیمور تاش وزیر دربار پهلوی دامت شوکته

جواب بدهید
پیتر جکس عزیزم- در جواب مراسه 5 تیر جاری تحت نمره، س 6 ب [ناخوانا] میدهم که خبر شرارت عده از بویراحمدی در حدود گچ پوکاک قبل از وصول مراسله شریفه رسیده بود.
اشرار مزبور برای جلب توجه بخود مبادرت به این عمل نموده و خواستند که قوای خود را مهم جلوه بدهند که شاید در شرایط خلع سلاح آنها تسهیلاتی حاصل شود و در هر حال اوامر مقتضیه در سرکوبی آنها صادر شده است.

8. عملیات در ناحیه گچ پوکاک

طهران 5 تیر 1209
نمره س 6 (ت)
حضرت اشرف:
الان تلگرافی از آبادان به تاریخ دیروز رسیده و مشعر است که عملیات ما در ناحیه گچ پوکاک در نزدیکی گچ کروقع که در شمال غربی بوشهر واقع است از طرف عده که بالغ بر یکصد و پنجاه نفر بویراحمدی بوده اند مورد حمله واقع شده و در نتیجه آنجا را غارت کرده و صدماتی به مؤسسات ما وارد آورده اند.
مراتب به حکومت خوزستان و فرمانده قوای خوزستان اطلاع و فوراً مشارالیها عده بوسیله اوتوموبیلهای شرکت اعزام داشته و در عین حال مستحفظین هم از گچ کروقع به آن نقطه انتقال یافته اند.
هر گونه وقایعی دیگری که رخ داده و اطلاعی برسد البته بعرض حضرت اشرف خواهد رسانید.
با تجدید احترامات فائقه- مدیر مستقیم

پی نوشت ها :

1. صفی نزاد، جواد؛ مبانی جغرافیایی انسانی، تهران، 1366.
2. کیاوند، عزیز؛ حکومت و سیاست و عشایر، تهران، 1368.
3. رجایی، فرهنگ؛ معرکه جهان بین ها، شرکت انتشارات احیاء کتاب، تهران، 1373.
4. پاپلی یزدیف محمد حسین؛ کوچ نشینی در شمال خراسان، ترجمه اصغر کریمی، مشهد، 1371.
5. کرونی، استفانین؛ ارتش و حکومت پهلوی، ترجمه غلامرضا بابایی، تهران، 1377، انتشاراتت خجسته، ص 311.
6. هدایت، مهدیقلی؛ خاطرات و خطرات، چاپ سوم، تهران، 1361، ص 351.
7. همان، ص 379.
8. کرونی، استفانین؛ همان، ص 259 .
9. همان، ص 8-379.
10. همان، ص 380.
11. کرونی، استفانین؛ همان، ص381 .
12. همان، ص 382.
13. کرونی، استفانین؛ همان، ص 84-383 .
14. امان الهی، اسکندر؛ کوچ نشینی در ایران، بنگاه نشر و ترجمه، تهران، 1360 .
15. Ann. Lamdton, and Peassants in Persia.
16. آیت الله شهید مدرس، طی نطقی تأثیرات منفی این سیاست را بر اقتصاد ایران به وضوح بیان کرد. ر.ک: دلدم، اسکندر؛ زندگی پرماجرای رضاشاه نشر گلنام، تهران، 1371.
17. Lois Beck tribes and state in nineteenth and twentieth century Iran.
18. کیاوند، عزیز؛ حکومت، سیاست و عشایر، تهران، 1368 .
19. Tapper, Richard, the conflivt of tribe and state.
و سخرانی هویدا در مرکز ژرژ پمپیدو در پاریس.
20. کرونی، استفانین؛ ارتش و حکومت پهلوی، ترجمه غلامرضا علی باباییف انتشارات خجسته، تهران، 1377، صص 413-412.
21. کیاوند، عزیز؛ حکومت، سیاست و عشایر، تهران، 1368 .
22. آوری، پیتر؛ تریخ ایران (جلد دوم)، ترجمه مهدی رفیعی مهرابادی، تهران، مؤسسه انتشاراتی عطایی.
23. امان الهی، اسکندر؛ کوچ نشینی در ایران، بنگاه نشر وکتاب، تهران، 1360، (با اندکی تلخیص).
24. تقوی مقدم، سید مصطفی؛ تاریخ سیاسی کهکلیوبه، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1377.

منبع مقاله :
ابطحی، سید مصطفی؛ (1384)، سقوط، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول